خدایا کفر نمیگویم،
پریشانم،
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایهی دیوار بگشایی
لبت بر کاسهی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرفتر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکهای اینسو و آنسو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر روزی بشر گردی
ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.
خداوندا تو مسئولی.
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…
دکتر علی شریعتی
ز حال بندگانت با خبر گردی؟!!!!!!!!!!
خبر ندارد؟
(با احترام به دکتر شریعتی)
سلام مریم جان
خوبی؟
این رو قبلا خونده بودم ولی هر بازم برام خیلی قشنگ بود.
فعلا...
سلام مریم جان
عاشق شعرا و متنای دکتر شریعتی ام
اینم حرف نداشت خیلی عالی بود
مرسی عزیزم
سلام:
ممنون ازین که بهم سر زدی.منم لینکت کردم.بازم سر بزن.
یاعلی
وب قشنگی داری
در شگفتم که سلام آغاز هر دیداریست، اما در نماز پایان است.شاید این بدین معناست که پایان نماز،آغاز دیدار است(دکتر شریعتی)
سلام عزیزم.شعر خیلی زیبا و تلخی بود ممنون عزیزم
طنابی از حسرت ها خواهم ساخت
و به درختی از ندیدن ها خواهم بست
گردن حضور بی وجود خودم را
به دست دلهره های طناب خواهم داد
از صندلی چوبی ثانیه ها گذر خواهم کرد
و با لگدی به این ثانیه ها
با ثانیه ها، با تو، با آسمان و با این درخت خشک و پوسیده
خداحافظی خواهم کرد
نمی خواهم حتی بارانی از غصه چشمان زیبایت را تر کند
من اکنون آزادم
مثل پرنده مثل یک برگ جدا مانده از درخت
اکنون آزادم
بگذار کمی نفس بکشم هوای اینجا سرشار از بوی توست
اینجا کسی برای نرسیدن به آرزوهای آبی مرا سرزنش نمی کند
بگذار پرواز کنم
اینجا دیگر دیواری وجود ندارد
که فکر مرا در میان خود حبس کند
بگذار با تقلایی خودم را به دست طناب بسپارم
و پرواز کنم
بگذار بروم
اینجا سرد است......
با افتخار لینکت کردم عزیزم میبوسمت[گل][بوسه]
خیلی زیباست!
سلام دوست عزیز
ب روزم حتما سر بزن
خوشحال میشم
موفق باشی در پناه حق
چه خوشگله قالبت
یه حس خاصی داره
سلام مریم جان خیی خوب بود من مطالب دکتر شریعتی رو خیلی دوس دارم ممنون وآفرین از این انتخابت به منم سر بزن قربانت
مرسی از لطفت
درود دوست عزیز بسیار زیبا بود
با مطالبی جدید و آموزنده به روزم به امید روزیکه که ما ایرانیان پارسی سخن بگوییم زبانی بدون واژه های بیگانه
موفق باشی
بدرود
سلام مریم جان
عاشق شعرا و متنای دکتر شریعتی ام
اینم حرف نداشت خیلی عالی بود
مرسی عزیزم
جات خالی هفته پیش تودمشق پیش ارامگاه دکتر شریعتی بودم
راستی ستایش میگه دوستت دارم خاله
این شماره ستایش۰۹۱۲۴۶۳۷۲۱۸
درود دوست عزیز:
من در وبلاگم مطلب کوتاهی درباره صلح و دوری از جنگ در دین زرتشت نوشتم لطفا" اگر مایل هستید آن مطلب را بخوانید و با دیدگاه خود آن را کامل کنید.
10مهر روز جشن ایرانی مهرگان پیشاپیش گرامی باد.
با تشکر از شما دوست عزیز[گل]
سلام چطوری؟ خیلی حال کردم با این شعرت مثل خودت خوشگل بود. شاید تو از ما بدت بیاد به خاطر خاطرات گذشته ولی اون زمان بچگی میکردیم الان دیگه بزرگ شدیم فرق میکنه.BOOOSS
سلام از این شعرت خوشم اومد